برای تجربه بهتر لطفا مرورگر خود را به گوگل کروم، فایرفاکس، اپرا و یا اینترنت اکسپلورر تغییر دهید

وب سایت

داستان کوتاه مردی در حمام زنانه

سلام دوستان عزیز همراه کارشید. امروز هم با یک داستان کوتاه جذاب و آموزنده با شما هستیم. داستان مردی که در حمام زنانه به شغل دلاکی مشغول بود اما کسی نمی دانست که او مرد است. یک داستان کوتاه جالب و خواندنی.

حکایت می کنند که در روزگار گذشته مردی به نام نصوح می زیست که چهره و اندامی شبیه زنان داشت. نصوح مردی بود با صورتی بی ریش و صدایی لطیف و اندامی زنانه که برای خود شغلی در یک حمام زنانه پیدا کرده بود. او تن و بدن زنان را کیسه می کشید و پول خوبی به دست می آورد. نصوح از کار خود لذت نامشروع نیز می برد از این رو هر چه می کرد نمی توانست دست از کارش بکشد.

نصوحِ داستان ما , در کار خود استاد بود و بدن را به خوبی و با مهارت تمام کیسه می کشید به همین خاطر نام نصوحِ کیسه کیش پرآوازه شده بود. آوازه ی نام او به دربار حاکم نیز رسیده بود و زنان درباری نیز برای نظافت و حمام کردن نزد او می آمدند. روزی دختر حاکم برای نظافت به حمام آمد و از نصوح خواست که بدن او را کیسه بکشد. نصوح دست به کار شد و تن دختر حاکم را کیسه کشید و  کارش را با مهارت به پایان رساند. پس از پایان کار , دختر حاکم در حال خروج از حمام بود که متوجه شد یکی از جواهراتش در حمام دزدیده شده است , پس دستور داد که همه ی کارگران حمام به خط شوند تا از آن ها بازرسی بدنی صورت گیرد. همه ی کارگران به خط شده بودند و نصوح نیز در صف بود. حال و روز نصوح در آن ساعت بسیار پریشان بود چرا که اگر او را بازرسی بدنی می کردند همه می فهمیدند که او مرد است نه زن و به این ترتیب جرم او بسی بیشتر از جرم دزدیدن جواهر می شد و حتما او را می کشتند. در این حالت , نصوح که در مخمصه ای بزرگ افتاده بود و هر آن امکان رسوایی وجود داشت , با تمام وجود و از ته دل , خدایش را صدا زد و از او خواست که گناهش را بپوشاند تا دست از معصیت بردارد. صف در حال جلو رفتن بود و نوبت نصوح نزدیک می شد اما نصوح همچنان با دلی پاک و شکسته توبه می کرد و از خدا می خواست که پرده پوشی کند. و خداوند دعا و توبه ی نصوح را پذیرفت و دزد جواهر پیدا شد. نصوح نفسی آسوده کشید و به گوشه ای خزید و به فکر فرو رفت.

القصه , ماجرا به خیر و خوشی گذشت اما نصوح دیگر آن نصوح سابق نبود. او کاملا عوض شده بود و همواره به عهدی که با خدای بسته بود وفادار بود و هرگز توبه اش را نشکست. او دست از دلاکی در حمام زنانه کشید و رخت سفر بست و دیگر گرد گناه و معصیت نگشت. توبه ی او چنان محکم بود که امروزه نیز هر کس با پایمردی دست از کاری خلاف بردارد و توبه کند می گویند توبه ی نصوح کرده است.

لطفا نظر خود را بنویسید


نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • سبد خریدتان خالی است.
بالا